۱۳۸۸ تیر ۸, دوشنبه

یادداشت های یک مبارز که فقط خدایش را دارد.

من یک مبارزم. با دست‌های خالی. تنها. فقط خدایم را دارم. و دلی امیدوار. و قلبی مطمئن. و ایمان به این حقیقت که حق پیروز است. از امروز شروع می‌کنم. می‌نویسم. می‌فرستم. خبر می‌کنم. مبارزه می‌کنم. نه برای آنکه فقط صندلی بی‌ارزش کسی مثل احمدی‌نژاد را بلرزانم. او کمتر و کوچکتر از آن است که روح من در نظرش بگیرد. من می‌خواهم یک حرکت بزرگ را شروع کنم. به خودم باور دارم که می‌توانم. من از کسانی که سرنوشت ملت‌ها را تغییر داده‌اند چیزی کم ندارم. من از کوته‌اندیشانی که گمان می‌کنند می‌توانند در برابر اراده‌ی ملت‌ها ایستادگی کنند هراسی به دل راه نمی‌دهم. من ایرانی هستم، در ایران زندگی می‌کنم، ایران و ایرانی می‌مانم. من نه درمانده‌ی رهبری دیگرانم و نه وامانده‌ی فرمان رهگذران. من، به پشتوانه همه‌ی ایرانیان شجاع، من، به دلگرمی همه‌ی هموطنان دلاور، و من، به همراهی همه‌ی مبارزان دلیر و شجاع ایران، از همین امروز مبارزه‌ام را آغاز می‌کنم. مبارزه‌ای که در مسیرش از هیچ مانعی نمی‌ترسم، از هیچ حمله‌ای نمی‌لرزم و از هیچ تهدیدی نمی‌هراسم. برگ برنده‌ی من هوش و دانایی من است، دست توانای من، همراهی دیگر مبارزان. من از مبارزه خسته نمی‌شوم. من از مبارزه نمی‌گریزم. سلاح من در این مبارزه فناوری است، گلوله‌ی من کلام، هدف من، قلب دشمن. آگهی و جهل، بزرگترین دشمن ملت من است. ترس، برترین حریفشان. من به نیت زنده نگهداشتن خون تمام شهیدانی که در این روزها چون گلی پر پر بر زمین افتاده‌اند، من، به واسطه‌ی جبران تک تک ضرباتی که ناجوانمردانه بر تن خواهران و برادرانم نشست، من، فقط و فقط به امید خدا و به دلگرمی سایر مبارزان، مبارزه‌ی فرهنگی خودم را از همین امروز، اینجا آغاز می‌کنم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر